
آری آغاز دوست داشتن است
امشب از آسمان دیدهی تو
روی شعرم ستاره میبارد
در زمستان دشت کاغذها
پنجههایم جرقه میکارد
.
شعر دیوانهی تبآلودم
شرمگین از شیار خواهشها
پیکرش را دوباره میسوزد
عطش جاودان آتشها
.
آری آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
.
شب پر از قطرههای الماس است
از سیاهی چرا هراسیدن
آنچه از شب به جای میماند
عطر سکرآور گل یاس است
.
آه بگذار گم شوم در تو
کس نیابد دگر نشانهی من
روح سوزان و آه مرطوبت
بوزد بر تن ترانه من
.
آه بگذار زین دریچه باز
خفته بر بال گرم رویاها
همره روزها سفر گیرم
بگریزم ز مرز دنیاها
.
دانی از زندگی چه میخواهم
من تو باشم.. تو.. پای تا سر تو
زندگی گر هزار باره بود
بار دیگر تو.. بار دیگر تو
.
آنچه در من نهفته دریایی ست
کی توان نهفتنم باشد
با تو زین سهمگین طوفان
کاش یارای گفتنم باشد
.
بس که لبریزم از تو میخواهم
بروم در میان صحراها
سر بسایم به سنگ کوهستان
تن بکوبم به موج دریاها
.
بس که لبریزم از تو میخواهم
چون غباری ز خود فرو ریزم
زیر پای تو سر نهم آرام
به سبک سایه به تو آویزم
.
آری آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه نا پیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
فروغ فرخزاد
.
.
.
.
.
من از عشق لبریزم
هوا سرد است
من از عشق لبریزم
چنان گرمم
چنان با یاد تو در خویش سرگرمم
که رفت روزها و لحظهها از خاطرم رفته است
هوا سرد است اما من
به شور و شوق دلگرمم
چه فرقی میکند فصل بهاران یا زمستان است؟
تو را هر شب درون خواب میبینم…
تمام دستههای نرگس دیماه را در راه میچینم
و وقتی از میان کوچه میآیی
و وقتی قامتت را در زلال اشک میبینم
به خود آرام میگویم:
دوباره خواب میبینم!
دوباره وعدهی دیدارمان در خواب شب باشد
بیا…
من دستههای نرگس دی ماه را در راه میچینم
لیلا مؤمنپور
.
.
.
.
.
بی حضور تو
در انتظار توام
در چنان هوایی بیا
که گریز از تو ممکن نباشد
تو
تمام تنهاییهایم را
از من گرفتهای
خیابانها
بی حضور تو
راههای آشکار
جهنماند
شمس لنگرودی
.
.
.
.
.
چشم تو
کاش میدیدم چیست
آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری است
آه وقتی که تو لبخند نگاهت را
میتابانی
بال مژگان بلندت را
میخوابانی
آه وقتی که توچشمانت
آن جام لبالب از جاندارو را
سوی این تشنه جان سوخته میگردانی
موج موسیقی عشق
از دلم میگذرد
روح گلرنگ شراب
در تنم میگردد
دست ویرانگر شوق
پرپرم میکند ای غنچه رنگین، پرپر
من در آن لحظه که چشم تو به من مینگرد
برگ خشکیده ایمان را
در پنجه باد
رقص شیطان خواهش را
در آتش سبز
نور پنهانی بخشش را
در چشمه مهر
اهتزاز ابدیت را میبینم
بیش از این سوی نگاهت نتوانم نگریست
اهتزاز ابدیت را یارای تماشایم نیست
کاش میگفتی چیست
آنچه از چشم تو تا عمق وجودم جاری است
فریدون مشیری
.
.
.
.
.
خوبترین حادثه
با همهی بی سر و سامانیام
باز به دنبال پریشانیام
.
طاقت فرسودگیام هیچ نیست
در پی ویران شدنی آنیام
.
آمدهام بلکه نگاهم کنی
عاشق آن لحظهی طوفانیام
.
دلخوش گرمای کسی نیستم
آمدهام تا تو بسوزانیام
.
آمدهام با عطش سالها
تا تو کمی عشق بنوشانیام
.
ماهی برگشته ز دریا شدم
تا تو بگیری و بمیرانیام
.
خوبترین حادثه میدانمت
خوبترین حادثه میدانیام؟
.
حرف بزن ابر مرا باز کن
دیر زمانی است که بارانیام
.
حرف بزن، حرف بزن، سالهاست
تشنهی یک صحبت طولانیام
.
ها به کجا میکشیام خوب من؟
ها نکشانی به پشیمانیام!
محمدعلی بهمنی
.
.
.
.
.
مرز جنون
کلماتم را
در جوی سحر میشویم
لحظههایم را
در روشنی بارانها
تا برای تو شعری بسرایم، روشن
تا که بیدغدغه بیابهام
سخنانم را
در حضور باد
این سالک دشت و هامون
با تو بیپرده بگویم
که تو را
دوست میدارم تا مرز جنون
دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی
.
.
.
.
.
شبان عاشق
من همان شبان عاشقم
سینه چاک و ساکت و غریب
بیتکلف و رها
در خراب دشتهای دور
در پی تو میدوم
ساده و صبور
یک سبد ستاره چیدهام برای تو
یک سبد ستاره
کوزه ای پرآب
دستهای گل از نگاه آفتاب
یک عبا برای شانههای مهربان تو
در شبان سرد
چاروقی برای گامهای پرتوان تو
در هجوم درد
من همان بلال الکنم
در تلفط تو ناتوان
آه از عتاب!
سلمان هراتی
.
.
.
.
.
غزلواره
این عشق ماندنی
این شعر بودنی
این لحظههای با تو نشستن
سرودنیست
این لحظه های ناب
در لحظههای بی خودی و مستی
شعر بلند حافظ تو
شنودنیست
این سر نه مست باده
این سر که مست
مست دو چشم سیاه توست
اینک به خاک پای تو میسایم
کاین سر به خاک پای تو با شوق
ستودنیست
تنها تو را ستودم
آن سان ستودمت که بدانند مردمان
محبوب من به سان خدایان
ستودنیست
من پاکباز عاشقم
از عاشقان تو
با مرگ آزمای
با مرگ …
اگر که شیوه تو
آزمودنیست
این تیره روزگار در پرده غبار
دلم را فرو گرفت
تنها به خنده
یا به شکر خندههای تو
گرد و غبار از دل تنگم
زدودنیست
در روزگار هر که ندزدید مفت باخت
من نیز میربایم
اما چه؟
بوسه، بوسه از آن لب
ربودنیست
تنها تویی که بود و نبودت یگانه بود
غیر از تو
هر که بود هر آنچه نمود نیست
بگشای در به روی من و عهد عشق بند
کاین عهد بستنی
این در گشودنی ست
این شعر خواندنی
این شعر ماندنی
این شور بودنی
این لحظههای پرشور
این لحظههای ناب
این لحظههای با تو نشستن
سرودنیست
حمید مصدق
هیچوقت برای آنچه که نیستی و باید باشی
جورج اِلیوت
*************************
آینه، بهترین دوستِ من است چرا که وقتی گریه می کنم، هرگز نمی خندد!
چارلی چاپلین
*************************
اميـدوارم در تمـام طـول زندگـی چنـان همديـگر را دوسـت داشـته باشـيم كـه انـگار هـرگز ازدواج نكـرده ايم …
جــورج گــوردون بايـــرون
*************************
اگه کسی شمارو بخواد حتما جایی براتون باز میکنه
الهی قمشه ای
*************************
زخمی اگر بر قلبت بنشیند؛ تـــو،
محمود دولت آبادی/جای خالی سلوچ
*************************
بهومیل هرابال
*************************
هر روز چیزی رو بخون که هیچکس دیگه نمیخونه؛
کریستفر مورلی
*************************
هــر آدمی را به خلـوتت راه نـــده،
ریحان ریحانی
*************************
بعضی آدم هــا خط خــوردگی دارند
قیصر امین پور
*************************
كساني كه حاضر نيستند براي آزادي بهايي بپردازند، لياقت آزادي را ندارند.
جورج واشنگتن
*************************
نیزه ناسپاسی بیش از همه وقتی بر قلب مان می نشیند که
*************************
انسان فقط در قبالِ گفته هایش مسئول نیست
عزیز نسین
*************************
آدمایی که از رابطه های طولانی میان بیرون خطرناکن،
ژوان هریس
*************************
ﺑﺎﻭﺭکن …
شیمبورسکا
*************************
آن کسـی کـه بیشـتر عمـر کـرده اسـت آن نیسـت کـه سـالِ زیادتـری داشـته باشـد ،
ژان ژاک روســـو
زندگـی هیـچ نمـی گویـد ؛
ریچــــارد بـــــاخ
*********************
مـا از عروسـک هـا کمتریـم ،
بــــهرام بیضایــــی | ندبــه
*********************
شيفتـگی آن اسـت كـه شمـا چشـمان زنـی را دوسـت بداريـد ،
بـی آنكـه رنـگ آن را بـه يـاد آوريـد .
یوهــان ولفــگانگ گــوته
*********************
نـه تنهـا راهِ حلـی نیسـت ،
آلبــــر کامــــو
*********************
آدم وقتـی يـه حـس تکـرار نشـدنی رو بـا يکـی تجـربه ميکـنه ،
ویســـلاوا شیمبورســـکا
*********************
عشـق حـد وسـط نـدارد ؛
ويكــــتور هوگــــو
*********************
بیاییـد شکـرگـزار وجـود ابلهـان باشـیم ،
مـــارک توایـــــن
*********************
از عجـايب روزگـار ايـن اسـت كـه زن در عيـن زيبايـی ، وفـادار هـم باشـد !
اســـكار وايلــــد
*********************
شـاید ایـن دنیـا جهنـم سیـاره ی دیگـری باشـد .
آلـــدوس هاکســـلی
*********************
اگـر در آنِ واحـد بـه دنبـالِ چنـد خـرگوش بـروی ، بـه هیـچ کـدام نخواهـی رسـید .
فئــودور داستایفسکـــی | جنایـت و مکافــات
*********************
از همـه غـم انگـیزتر زمانـی مـی باشـد ،
ارنســـتو ســـاباتو
هایلایت (115)
یـک خطیـب خـوب بایـد موضـوع را حلاجـی کنـد ، نـه شنونـده را !
وینـــستون چرچـــیل
*********************
اگـر یـک سـالِ تمـام خاموشـی گزینـی ،
یـاوه گویـی را از یـاد مـی بـری و سخـن گفـتن را مـی آمـوزی .
فـــردریش نیچــــه
*********************
زمـان خیانـت همیـشه در اوج اعتمـاد مـی باشـد .
ناپلئـــون بـــناپارت
*********************
در روزگـاری کـه دروغ یـک واقعـیت عمومـی اسـت ،
بـه زبـان آوردن حقیـقت یـک اقـدام انقلابـی اسـت .
جـــورج اورول
منبع: http://mahdissa.ir
دیر نیست..
***********
***********
***********
خودتون رو مجبود نکنید که به زور برای خودتون جا باز کنید
خودتـــو به کسی که قــدرتـــو نمی دونــه تحمیـــل نکن
توهم اعجوبه بودن به سرش میزنه و با احساست بازی میکنه
نه عروسک بـــاش و نه عروسک گـــردان
فـــقـط خـــــودت بـــــاش …!
***********
نه می توانی زخم را از قلبت وا بکنی،
و نه می توانی قلبت را دور بیندازی،
زخم تـکه ای از قلب توست.
زخم اگر نباشد، قلبت هم نیست.
زخم اگر نخواهی باشد، قلبت را باید بتوانی دور بیندازی.
قلبت را چگونه دور می اندازی؟ زخم و قلبت یکی هستند.
***********
ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﺭﺍ ﺑﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﻣﻨﺖ ﻫﺎﯾﯽ ﮐﻪ
ﻭﺳﻂ ﺩﻋﻮﺍ ﺳﺮ آﺩﻡ ﻣﯿﮕﺬﺍﺭﻧﺪ شناخت…!
***********
به چیزی فکر کن که کس دیگه ای بهش فکر نمی کنه
و کاری رو بکن که هیچکس جرات انجام دادنش رو نداشته باشه.
خوب نیست که ذهنتون دائما با آدمها هم عقیده باشه.
***********
در عكس های دستجمعی شان غايب باش.
نقدشان نكن و بگذار در جهل مركب بپوسند.
داستان هايت را بازگو نكن.
آدم ها می آيند و با تو چای می خورند و يابو برشان می دارد كه
تو را شناخته اند، كه تمامت كرده اند.
بيشتر سكوت كن و خيلی خيلی كمتر حرف بزن. روزه بگير.
صبح های زود را از دست نده. ورزش كن. ساز بزن.
نترس. نترس. نترس.از اين ديوانه خانه برو.
***********
و بعضی از آدم هــا غلط چاپی دارند.
بعضی از آدم هــا زیــادی غلط دارند
و بعضی غلط هــای زیــادی …!
***********
***********
پرتاب کننده آن همان کسی باشد که به خاطر او از راه ثواب
منحرف شده و مرتکب خطایی شده باشیم…!
هنری فیلدینگ
***********
بلکه در قبالِ ناگفته هایش هم مسئول است!
***********
چون اونا میفهمن، می شه یه چیزایی رو از دست داد و نَمرد…
***********
ﺁﻧﮑﺲ ﮐﻪ ﻭﻋﺪﮤ ” ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﺎﻧﺪﻥ ” ﺭﺍ ﻣﯿﺪﻫﺪ
رفتنی ﺗﺮ ﺍﺳﺖ !!
***********
بلـکه کسـی اسـت کـه طعـم زندگـی را بیشـتر چشـیده باشـد …
نشـانت می دهـد …!
**************
آنهـا مُـرده بودنـد و زندگـی مـی کردنـد ؛
مـا زندگـی مـی کنیـم و مُرده ایـم .
**************
**************
بلکـه اصـلا مسـئله ای مطـرح نیسـت !
**************
ديگـه نميتـونه اون حـس رو بـا کـس ديگـه ای تجـربه کنـه ،
بعضـی حـس هـا خـاص و نـاب هسـتند ؛
مثـل بعضـی آدم هـا !
**************
يـا نابـود مـی كنـد ، يـا نجـات مـی دهـد !
**************
کـه اگـر آنهـا نبودنـد ،
دیگـران بـه جـایی نمـی رسـیدند …!
**************
**************
**************
**************
کسـی کـه دوسـتش داری ،
ﻫﯿـﭻ ﺗﻼﺷـﯽ ﺑـﺮﺍی ﻧﮕـﻪ ﺩﺍﺷـﺘﻨﺖ ﻧمـی کنـد !
**************
**************
**************